English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9452 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
tedder U ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
mortar mill U مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
blower U ماشین مخصوص دمیدن
patrol wagon U ماشین مخصوص حمل زندانیان
lubritorium U جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
agitator car U ماشین گردان مخصوص حمل بتن
aerial ladder U نردبان چرخان [مخصوص ماشین آتش نشانی]
turntable ladder U نردبان چرخان [مخصوص ماشین آتش نشانی]
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
plater U صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
mingles U مخلوط کردن
admix U مخلوط کردن
commix U مخلوط کردن
confect U مخلوط کردن
syncrasy U مخلوط کردن
interlard U مخلوط کردن
intermeddle U مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
intermingles U با هم مخلوط کردن
intermingled U با هم مخلوط کردن
melt U مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
puddle U مخلوط کردن
hash U مخلوط کردن
intermingle U با هم مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
melts U مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
mixing U مخلوط کردن
mell U مخلوط کردن
shuffled U بهم مخلوط کردن
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
shuffling U بهم مخلوط کردن
shuffles U بهم مخلوط کردن
burdens U مخلوط کردن بار
mixes U امیختن مخلوط کردن
mixes U مخلوط کردن ترکیب
tempered U مخلوط کردن مزاج
tempers U مخلوط کردن مزاج
mix U امیختن مخلوط کردن
mix U مخلوط کردن ترکیب
commingle U بهم مخلوط کردن
ethylate U بااتیل مخلوط کردن
etherize U بااتر مخلوط کردن
temper U مخلوط کردن مزاج
brandies U با کنیاک مخلوط کردن
agitation U مخلوط کردن اشفتگی
shuffle U بهم مخلوط کردن
cross loading U مخلوط کردن بارها
burden U مخلوط کردن بار
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
souse U با ترشی مخلوط کردن
brandy U با کنیاک مخلوط کردن
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
platinize U با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
blunders U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
blunder U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
dry ginger U نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
ming U ذکر کردن مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
bolt U پیچ مخصوص قفل کردن در
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
spitton U فرف مخصوص تف کردن
type write U ماشین کردن
print U ماشین کردن
prints U ماشین کردن
printed U ماشین کردن
drying chamber U اطاق مخصوص خشک کردن
drying furnace U کوره مخصوص خشک کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
type write U ماشین نویسی کردن
to type in quadruplicate U چهارنسخه ماشین کردن
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
file brush U برس مخصوص پاک کردن سوهان
antimateriel agent U عامل مخصوص فاسد کردن اماد
rougher U دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
bulldoze U روی ماشین بولدوزکار کردن
wind up <idiom> U سفت کردن فنر ماشین
bulldozing U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozed U روی ماشین بولدوزکار کردن
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
space heater U بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
hackamore U مهاریاپوزه بند مخصوص رام کردن اسب
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
crop end saw U اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
ricer U رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
tuning pipe U نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
combine U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
combining U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
lotion U محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
lotions U محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com